مجموعه شعر م.قلمزن

متن مرتبط با «شعر» در سایت مجموعه شعر م.قلمزن نوشته شده است

"شعر دلبر"

  • « دلبر»دلبری دارم که بس ابرو کمانی میکنددائما دعوت مرا بر نغمه خوانی می کندتا که غافل میشوم از او زند یک سلمه ای خواهدم لیکن کرشمه آنچنانی میکندگاه و بیگاه ام چو می بیند سمج بر درگه اشدامنم پر از کرم ، در یمانی می کندباو جودی که نمی خواهد دمی غافل مراگاه گاهی هم دریغ از هم زبانی میکندخواهدم دائم بدنبال خودش در جستجومی برد در بوته اما مهربانی میکندباوجودی که کسی چون من نباشد قابل اشدائم از هر روزنی ، چشمک پرانی میکندخواهدم مجنون خویش و دائما در جستجویخود مرا دعوت به صد پرده درانی میکند خواهدم تیشه بدوشی که به کوی اش پر تلاشدر پی شیرین خود سعی کلانی میکندمانده ام من لیلی اش یا او بود لیلی ی منهر دو روی سکه رو ، در هر زمانی میکنددائما هستم بسی شرمنده از الطاف اوکو نگاهی بر چو من ، در هر مکانی میکندجلوه ها بر چون "قلمزن" گر چه دارد بیشماروعده برکام دل او آن جهانی میکندم.قلمزن + نوشته شده در سه شنبه سیزدهم تیر ۱۴۰۲ ساعت 16:8 توسط م.قلمزن  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • پاسخ به شعر " سلام خدا " خلیل جوادی توسط م.قلمزن

  • بسم الله الرحمن الرحیمپاسخ به شعر " سلام خدا " خلیل جوادی؛؛بخش اول:ای خدا سلام ، ببخش اگر در این زمونه/هر کی از راه میرسه ، برات رجز میخونه/...میشه اُپوزُسیون ، برای وحی و دینت/شاخ و شونه میکشه برای ا, ...ادامه مطلب

  • شعر ترنم بهار

  • « ترنم  بهار» بسم الله الرحمن الرحیم چون بهار آید ،  جهان خانه  تکانی  می کند بار  دیگر  زنده  گشته ،  زندگانی   می کند   عالمی برگشته از تمثیلِ  محشر،  این  زمان آدمی را  بس خجل ، با خطبه خوانی می کند   مرغک   سر گشته  زآلام  زمستانی  کنون صد نوا  در وصف  جانان ، آنچنانی می کند   چون ستون زندگی ، در کوه ساران گشته نرم چشمه ساران از طرب ،  ابرو کمانی  می کند   جانِ جانان  داده  چون ، بعد ممات این زندگی این جهان هر ذره اش ، بس نکته دانی می کند   با  زبان  حال می گوید ، همه هستی  سخن ربِ  ما  حجت   تمام  و   مهربانی   می کند   چون  تو  میگوئی ، به دنیا بازگردانم  ز حَشر جای آن  اکنون خدایت ، این,شعر,ترنم,بهار ...ادامه مطلب

  • پاسخ یک بسیجی به شعر نا زیبای " وقتی تو میگویی وطن " مصطفی بادکوبه ای

  • "وقتی تو میگویی وطن"پاسخ به شعر "وقتی تو میگویی وطن" مصطفی بادکوبه ای بسم الله الرحمن الرحیم"وقتی تو میگویی وطن ، من خاک بر سر میکنم" لیکن چو خود گویم وطن ، بس یاد مادر میکنموقتی تو میگویی وطن ، یعنی نژادِ آریالیکن من اولاد وطن ،  با هم برادر میکنموقتی تو میگویی وطن ، صاحب بدانی خویش و بسلیکن من عنوان همه ،  با هم به دفتر میکنموقتی تو میگویی وطن ، بازی کنی با واژه هالیکن به خون خویشتن،  من خاک آن تَر میکنموقتی تو میگویی وطن ، افسانه میبافی به هممن یاد از شیرودی و اُلگوش اکبر میکنموقتی تو میگویی وطن ، گویی فقط از تهمتنمن یاد از عباس و صد گردان دلاور میکنمو, ...ادامه مطلب

  • پاسخ2 یک بسیجی به شعر نا زیبای " وقتی تو میگویی وطن " مصطفی بادکوبه ای توسط م.قلمزن

  • پاسخ2 به شعر وقتی تو میگویی وطن بادکوبه ای توسط م.قلمزن وقتی تو میگویی وطن ، سُهراب قربان میکنی من راهی ی میدان خود و عباس و اکبر میکنم افسانه ی شهنامه را ، من پاس دارم بِه ز تو اما به میدان بِه از آن ، تقدیم داور میکنم من داغدارِ اکبر و عباس و قاسم ها هنوز زخمِ زبان ها چون زنی ، شکوه به داور میکنم وقتی تو میگویی وطن ، دعوت کنی رو به عقب با عبرت از دیروز من ، امروز بهتر میکنم وقتی تو میگویی وطن ، هستی پیِ آتشکده من هم به گفت لااله ، الله سرور میکنم وقتی تو میگویی وطن ، کف میزند بر تو عدو لیکن مرا میکوبَدَم ، چون حرص او در میکنم وقتی تو میگویی وطن ، کوبی پی, ...ادامه مطلب

  • پاسخ به شعر نژاد پرستانه " خدای عرب " مصطفی بادکوبه ای توسط م. قلمزن

  • پاسخ به شعر نژاد پرستانه " خدای عرب " مصطفی بادکوبه ای توسط م. قلمزن اعوذ بالله... بسم الله ... " خدای عرب "!!! شنیدم که با ناروا و خدنگ خسی آمده با خدا بهر جنگ!!! بخوانده خدا را " خدای عرب "!! برای عجم گشته اسباب ننگ ... نه خوانده خدا را ، خدای جهان نه حمدش بگفته ، به مثل کسان نموده بسی سرزنش بر خدای!!! که او را بَرد با عرب در جنان!! ... از او حمله هایی به ارکان دین بهانه ش بود ، از عرب بُغض و کین نموده عَلَم قوم و خاک و نژاد ز کِبرش به شیطان بگشته قرین ... بخوانده نژاد خود از برترین به جایِ خدا آب و خاک و زمین بتازیده  بر  وحدت  و  اتحاد بر امت زده تیرهائی ز کین ... بسی ننگ باد,پاسخ به شعر سیمین بهبهانی,پاسخ به شعر سیب فروغ فرخزاد,پاسخ به شعر خانه دوست کجاست,پاسخ به شعر کوچه مشیری,پاسخ به شعر سیب حمید مصدق,پاسخ به شعر حافظ,پاسخ به شعر,پاسخ به شعر عقاب,پاسخ به شعر بی تو مهتاب,پاسخ به شعر محکمه الهی ...ادامه مطلب

  • شعر شبهای قدر ماه رمضان و ایام شهادت علی ع

  • "تیغ ملجم"هیچ میدانی چرا ملجمبه تیغ اش داده زهر؟؟تا بمیراند دلش،کی می برید ار زنده بود******"جان خفته"ابن ملجم را صدا زد تا که برخیزد ز خوابتن بشد بیدار اما ...جان شوم اش خفته بود******"کرم مولا"ابن ملجم را صدا زد ، تا که برخیزد ز خوابگر چه او در دامن ابلیس وارو خفته بودای به قربان تو آقائی ،که از جود و کرمشافع اش بودی اگر "یک یاعلی" او گفته بود******"سجده سوم"از چه سجده میکند مولا پس از تیغی به سر؟زانکه زهرایش نمی باشد...که بیند جای آن******"بیست و یکم شب قدری دگر"از چه مولا فرصت یک روزه ی دیگر گرفتمحتمل خواهد که بیند یک شب قدر دگر******"غسل شبانه"هیح دانی از چه مولا شب بشد,شعر شبهای قدر,شعر شبهاي قدر,شعر شب قدر و علی,شعر شب قدر حافظ,شعر شب قدر لطیفیان,شعر شب قدر برقعی,شعر شب قدر امام زمان,شعر شب قدر جدید,شعر شب قدر کودکانه,شعر شب قدر مناجات ...ادامه مطلب

  • شعر جدید " خورشید رضا "بمناسبت ولادت امام رضا ع - م.فلمزن - ایران

  • ;  "خورشید رضاع" تا که خورشیدِ رضا(ع) تابید بر این آب و خاک توتیا شد جمله اش بر چشمِ ما این خاکِ پاک   امت ما چون بدید ، ایشان بگشته سرورش جمله زنها شد به خدمت ، جمله مردان افسرش   او نگین گردید و این امت  بشد انگشتری تا ابد او گوهر و این گشت او را مشتری   گر چه شد مهمان ولیکن صاحب این خانه اوست او ولی نعمت بُود ، این در پناهِ لطف اوست   اولین و آخریشان حجت و بر ما ولی است آخرین اش مهدی و آن اولین اش هم علی(ع) است   مادر ایشان که همچون مادر پیغمبر است بعد مادر بهر ایشان ، برتن امت سر است   این چراغان هم که بر این گنبد رعنا شده وصف عشق ما بود ، که اینچنین معنا شده   ,شعر جدید عاشقانه,شعر جدید,شعر جدید فاضل نظری,شعر جدید هالو,شعر جدید علی فانی,شعر جدید حامد زمانی,شعر جدید خونه مادر بزرگه,شعر جدید مرتضی پاشایی,شعر جدید سامی بیگی ...ادامه مطلب

  • شعر جدید "مُحِب" بمناسبت ولادت امام رضا ع - م.فلمزن

  • « محب امام رضا ع» بر محب ما ندارد راه ابلیس پلید چون کبوتر بچه اینجا ، آب و دانه میخورد   هر چه کوشد دشمن ما ، تا که گیرد او ز ما دست او تا دست ما ، زین سفره خانه میخورد   گر پریشانش بسازد ، با وساوس آن عدو موی او با یک زیارت ، باز شانه میخورد   در حریم ما نباشد ، غیر توحیدی سخن با توسل صد گره ، با آن  یگانه می خورد   می نماید توبه از ، هر آنچه کرده اشتباه گر که رزق اش کم شده ، آنگه سرانه می خورد   چون از اینجا می رود ، محکم بگیرد واجبات واجبات اش جای خود ، شهد شبانه میخورد   وصف ایشان را نگوید ، کس در این عالم درست این "قلمزن" سهم خود را ، ناشیانه می خورد م.قلمزن , ...ادامه مطلب

  • شعر قربانی به مناسبت عید قربان از م.قلمزن

  • « قربانی» حاج اگر ذبح به قربان نکند، حاجی نیست بازی عشق ، سخن گفتن و تن نازی نیست   قصه لیلی و مجنون ، همه اش مشقِ جنون عاشقِ مصلحت اندیش ، جز این بازی نیست   از ازل  تا  به  ابد ، از  همه  عشاق  یکی سر سلامت  نبود ، نقل سخن سازی نیست   عاشق ار سر ندهد ، چون شود اثبات که او طالبِ وصل  بُود ، در پیِ یک بازی  نیست   گر نباشد خبر از مشقِ جنون، در ره عشق سِره  و ناسِره  را ، سبک جدا سازی نیست   تا سرِ نی  نشود ،  سر ز  سرافرازِ   وجود سرِ مشق بشری ، مشق سرافرازی نیست   گر کف  از آبِ  فرات ؛ او  تهی  آنگه  نکند صد کف از کف بدهد ، لایق جانبازی نیست   سر  به  دیوارِ  ک,شعر الهی بهر قربانی ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها